- گام گام
- آهسته آهسته آرام آرام (قدم زدن) : رفتنت سوی شهر اجل هست روز روز چون رفتن غریب سوی خانه گام گام. (ناصر خسرو)
معنی گام گام - جستجوی لغت در جدول جو
- گام گام
- آهسته آهسته، آرام آرام
![تصویری از گام گام](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/2/6/9/mon-0026921.jpg)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بسیار گرم داغ (هوا و غیره) : سمک گفت: ای جوانمرد، راه تو دور است و گرما گرم است، در حال گرمی: ضماد را گرما گرم روی دمل گذاشتن، بحبوحه صمیم: در گرماگرم روزگارانی بود که دولت... نقشه وسیع متحدالشکل کردن لباسها را دنبال میکرد